ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه ی کوچکش را به دِه برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: "نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟"
پسر پاسخ داد: "عالی بود پدر!"
پدر پرسید: "آیا به زندگی آنها توجه کردی؟"
پسر پاسخ داد: "بله پدر!"
و پدر پرسید: "چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟"
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: "فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد: "متشکرم پدر. تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!"
این کار واسه اوناییه که زیاد بازی می کنن!
ابتدا روی آیکن My Computer کلیک راست کرده و گزینه ی Properties را بزنید.
تو نوار سمت چپ روی گزینه ی Advanced System Settings بروید.
در پنجره باز شده به تب Advanced رفته و سپس در بخش Performance روی Settings کلیک کنید.
در پنجرۀ جدید روی تب Advanced کلیک کرده و در بخش Virtual memory گزینۀ Change را زده و درپنجره جدید تیک Automatically manage paging file size for all drives را برداشته، تیک Custom Size را فعال و در کادر اول (Initial size) عدد 1024 و در کادر دوم (Maximum size) عدد 4095 را وارد کرده و روی گزینه ی Set کلیک می کنیم.
این کار را به ترتیب برای هر درایو انجام داده و در پایان روی OK کلیک میکنیم. سپس سیستم را راه اندازی مجدد (Restart) می کنیم.
حالا دوباره بازی کنید و تفاوت رو احساس کنید!
تمامی این مراحل در ویندوزهای 7 و XP مشابه هستند.
آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش "عبد الجبار" بود و هزار دینار طلا در کمر داشت.
چون به کوفه رسید، قافله دو - سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبد الجبار براى تفرج و سیاحت، گِرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود. آن را به زیر لباس کشید و رفت.
عبد الجبار با خود گفت: بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم! مادر گفت: عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم. ادامه مطلب ...
Three things in life that are never certain
سه چیز در زندگی پایدار نیستند
Dreams
رویاها
Success
موفقیت ها
Fortune
شانس
Three things in life that when gone, never come back
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند
Time
زمان
Words
گفتار
Opportunity
موقعیت