بودا به دهی سفر کرد ...
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانۀ زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است؛ به خانۀ او نروید!
بودا به کدخدا گفت: یکی از دستانت را به من بده!!!
.
.
ادامه مطلب ...