وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.
وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.
بودا به دهی سفر کرد ...
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانۀ زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است؛ به خانۀ او نروید!
بودا به کدخدا گفت: یکی از دستانت را به من بده!!!
.
.
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت: حالا کف بزن!!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر اینکه مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند.برو و به جای نگرانی برای من، نگران خودت و دیگر مردان دهکده باش!