ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد!
اول: مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت. به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم: زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست. تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
بر اساس نظرسنجی ای که در طول تقریبا یک هفته از طریق پیامک صورت گرفت، برنده ی مسابقه ی Next Persian Star در سال 2011، شنبه شب در تاریخ 27/1/90 اعلام گردید. بر این اساس "سجاد" به عنوان ستاره ی این مسابقه برگزیده شد. پس از او "نیما"، "فرزاد"، "شروین" و "نازیلا" در رده های بعدی قرار گرفتند.
به همین مناسبت 3 آهنگ از سجاد که یکی در مرحله نیمه نهایی و دو آهنگ نیز که در فینال اجرا شدند، برای دانلود در اختیار شما قرار گرفته اند.
اختصاصی از وبلاگ قرن 21
آهنگ اجرا شده توسط وی در نیمه نهایی
دو آهنگ اجرا شده توسط وی در فینال
آهنگ بسیار زیبای {دوسِت دارم} از گروه هفت {7Th Band} که برای دانلود در اختیار شما قرارا گرفته است.
لازم به ذکر است که این آهنگ به صورت زنده در یکی از کنسرت های گروه 7 اجرا و منتشر شده است.
این آهنگ با کیفیت اصلی می باشد.
آهنگ بسیار زیبای (No Face, No Name, No Number ) از مُدرن (مادِرن) تاکینگ (Modern Talking) که برای دانلود در اختیار شما قرار گرفته است.
این آهنگ با کیفیت اصلی می باشد.
شما می توانید موزیک ویدیوی این آهنگ را نیز از همین وبلاگ دانلود نمایید.
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته ی مرگ رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد و بد و بیراه گفت! (فرشته سکوت کرد)
آسمان و زمین را به هم ریخت! (فرشته سکوت کرد)
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت! (فرشته سکوت کرد)
به پر و پای فرشته پیچید! (فرشته سکوت کرد)
کفر گفت و سجاده دور انداخت! (باز هم فرشته سکوت کرد)
.
حکایت می کنند که روزی سلطان محمود غزنوی در راهی از همراهان خود جدا شده و شروع به تاختن در بیابان کرد.
در راه، خارکنی پیر را دید که پشته ای خار را روی الاغ خود جابجا می کند.
پشته ی فراهم آورده ی خارکن، از فرط پیری و ناتوانی او، دائم روی زمین می افتاد و پیرمرد توان برداشتن دوباره اش را نداشت.
سلطان محمود، جلو رفت و بدون معرفی خود، خارها را برداشت و روی بار الاغ گذاشت. آن ها را بست و پیرمرد را کمک کرد تا درست بر الاغ بنشیند و رفت.
.