وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.
وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.
سلطان به وزیر گفت: از تو ۳ سوال میکنم. فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.سوال اول: خدا چه می خورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار می کند؟وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. او غلامی فهمیده و زیرک داشت. وزیر به غلام خود گفت: سلطان ۳ سوال کرده است. اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ و چه کار میکند؟غلام گفت: جواب هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا! اما خدا چه می خورد؟ خدا غم بنده هایش را می خورد. اینکه چه می پوشد؟ خدا عیب های بنده های خود را می پوشد. اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد. سلطان گفت: درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟وزیرگفت: این غلام من انسان فهمیده ایست. جوابها را او داد.سلطان گفت: پس لباس وزارت را در بیاور و به این غلام بده. غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت: جواب سوال سوم چه شد؟ او جواب داد: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار می کند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر و وزیر را غلام می کند.
امید علی
یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 22:27