▅ ▆ ▇  وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم  ▇ ▆  ▅

▅ ▆ ▇ وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم ▇ ▆ ▅

وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.
▅ ▆ ▇  وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم  ▇ ▆  ▅

▅ ▆ ▇ وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم ▇ ▆ ▅

وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.

پیامی از سوی خدا ...

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود.

همان دل بزرگی که جای من در آن است.
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...

و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...

با عشق!

خدا از دید ملاصدرا

خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود

یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود 

ادامه مطلب ...

شکایت گنجشک پیش خدا از خراب شدن خانه اش

روزهها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: "می آید. من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست."
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند. گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: "با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست."
گنجشک گفت: "لانه کوچکی داشتم؛ آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغض راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: "ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی."
گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: "و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی."
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

ملاقات با خدا

ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:

« امیلی عزیز، عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.
»

« با عشق، خدا »

امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در همین فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت: « من، که چیزی برای پذیرایی ندارم! » پس نگاهی به کیف پولش انداخت. او فقط ۵ دلار و ۴۰ سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید. 
ادامه مطلب ...

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟ 

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند … 

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: "بله او خلق کرد."

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله، آقا."

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد، پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست، خدا نیز شیطان است. شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش، خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به خدا، افسانه و خرافه ای بیش نیست. 
ادامه مطلب ...

متنی زیبا و خواندنی در گفتگو با "حضرت آدم"!

سوالاتی از حضرت آدم ... اولین یتیم خلقت

نامت چه بود؟
آدم

فرزند ِ؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟
بهشت پاک

اینک محل سکونت؟
زمین خاک

آن چیست بر گردن نهادی؟
امانت است 

ادامه مطلب ...

آخرین زنگ دنیا

زنگ دنیـــا


هیچ می دانید که آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟

خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت.

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود.

و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود!

سوالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد، روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم.

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا؛ چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است ...

فراموش نکنیم ...

- یادمون باشه که؛ خدا همیشه هست.
- یادمون باشه که؛ کسی که زیر سایه دیگری راه میره، خودش سایه‌ای نداره.
- یادمون باشه که؛ هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.
- یادمون باشه که؛ زخم نیست آنچه که درد دارد، عفونته.
- یادمون باشه که؛ دست به کاری نزنیم که نتوانیم آن را برای دیگران تعریف کنیم.
- یادمون باشه که؛ اونایی که دوستشون داریم می‌تونند دوستمون نداشته باشند.
- یادمون باشه که؛ تنهایی ما در مقایسه با تنهایی خورشید خیلی کمه.
- یادمون باشه که؛ من تنها نیستم، ما یک جمعیت‌ایم که تنهاییم.
- یادمون باشه که؛ برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود!
- یادمون باشه که؛ لازمه گاهی با خودمون روراست‌تر از این باشیم که هستیم.
- یادمون باشه که؛ ما از این به بعد هستیم، نه تا به حال.
- یادمون باشه که؛ با یک نگاه هم ممکنه بشکنند دل‌های نازک.
- یادمون باشه که؛ کار رهگذر عبوره، گاهی برمی‌گرده،گاهی نه.
- یادمون باشه که؛ در هر یقینی می‌توان شک کرد و این تکاپوی خرد است
- یادمون باشه که؛ به جستجوی راه باشیم نه همراه.
- یادمون باشه که؛ کلا ناامید نمیشی اگه تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی..
- یادمون باشه که؛ وقتی از دست دادن عادت میشه بدست آوردن، دیگه آرزو نیست.
- یادمون باشه که؛ سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست.
- یادمون باشه که؛ قولی را که به کسی میدیم عمل کنیم.
- یادمون باشه که؛ دوست بداریم بی‌انتظار پاسخی از طرف دیگران.
- یادمون باشه که؛ این دعا همیشه ورد زبونمون باشه «خدایا هیچوقت ما رو به حال خودمون رها نکن».

خدا را دوست دارم ...

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا DC نمی کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینهمه wallpaper که update می کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه با آن که خیلی بدم من را log off نمی کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisible بروم.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.

خدا را دوست دارم، به خاطر اینکه همیشه اجازه undo کردن را به من می دهد.
.
ادامه مطلب ...