▅ ▆ ▇  وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم  ▇ ▆  ▅

▅ ▆ ▇ وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم ▇ ▆ ▅

وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.
▅ ▆ ▇  وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم  ▇ ▆  ▅

▅ ▆ ▇ وبلاگـــــ قـــــرن بیـــــست و یـــــکُم ▇ ▆ ▅

وبلاگ قرن بیست و یکم، وبلاگی برای تمامی سلیقه هاست.

منطق چیست؟

شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟
استاد کمی فکر کرد و جواب داد:
گوش کنید، مثالی می زنم. دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف. من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید کدام یک این کار را انجام دهد؟
- همه ی شاگردها جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!
استاد گفت: نه، تمیزه! چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها می گویند: تمیزه!
استاد جواب داد: نه، کثیفه! چون او به حمام احتیاج دارد.
و باز پرسید: خب، پس کدامیک از آن دو مرد حمام می کنند؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!
استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد.
خب بالاخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!
استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است!
استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید؟! این یعنی: منطق! خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!!!

دقایقی از تو برای دیگران!

شیوانا گوشه‌ای از مدرسه نشسته و به کاری مشغول بود و در عین حال به صحبت چند نفر از شاگردانش گوش می داد. یکی از شاگردان ده دقیقه یک‌ ریز در مورد شاگردی که غایب بود صحبت کرد و راجع به مسایل شخصی فرد غایب حدسیات و برداشت‌های متفاوتی بیان کرد. حتی چند دقیقه آخر وقتی حرف کم آورد، در مورد خصوصیات شخصی و خانوادگی شاگرد غایب هم سخنانی گفت. وقتی کلام شاگرد غیبت‌ کن تمام شد، شیوانا به سمت او برگشت و با لحنی کنجکاوانه از او پرسید: "بابت این ده دقیقه‌ای که از وقت ارزشمند خودت به آن شاگرد غایب دادی، چقدر از او گرفتی؟"‏ شاگرد غیبت‌ کن با تعجب گفت: "هیچ چیز! راجع به کدام ده دقیقه ی من صحبت میکنید؟"‏
شیوانا تبسم
ی کرد و گفت: "هر دقیقه‌ای که به دیگران می پردازی در واقع یک دقیقه از خودت را از دست میدهی. تو ده دقیقه تمام از وقت ارزشمندی را که می توانستی در مورد خودت و مشکلات و نواقص و مسایل زندگی خودت فکر کنی، به آن شاگرد غایب پرداختی. این ده دقیقه دیگر به تو برنمی گردد که صرف خودت کنی. حال سوال من این است که برای این ده دقیقه‌ای که روزی در زندگی متوجه ارزش فوق‌العاده آن خواهی شد چقدر پول از شاگرد غایب گرفته‌ای؟ اگر هیچ نگرفتی و به رایگان وقت خودت و این دوستانت را هدر داده‌ای که وای بر شما که این‌ قدر راحت زمان‌های ارزشمند جوانی خود را هدر می دهید! اگر هم پولی گرفته‌ای باید بین دوستانت تقسیم کنی، چون با ده دقیقه صحبت کردن، تک‌ تک این افراد نیز ده دقیقه گرانقدر زندگیشان را با شنیدن مسایل شخصی دیگران هدر داده‌اند!"‏